3 اخبار دولت(دولت خدمتگزار) 4 |
دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری که در 22 خرداد 88 برگزار شد، فراز و نشیبهای زیادی داشت.
چهار کاندیدای رقیب با رقابتی ناهمگون به کارزار انتخابات وارد شدند و فعالیتهای انتخاباتی خود را آغاز کردند.
رقابتی بین رضایی، کروبی و موسوی از یک طرف و محمود احمدی نژاد از طرف دیگر!
رقابت بین سه کاندیدای مقابل احمدینژاد، در حقیقت یک معاشقعهی سیاسی بود تا رقابت سیاسی! که نمونهی عینی این ادعا را مردم به صورت زنده و مستقیم، در مناظرات تلویزیونی دیدند و در مناظره بین کروبی و موسوی به اوج خود رسید. مناظرهای که نه برای نقد دیدگاه کلان یکدیگر، بلکه صرفاً برای تخریب دولت نهم و محمود احمدینژاد برگزار شده بود.
محسن رضایی ظاهراً به صورت مستقل وارد انتخابات شد، اما نحوه عملکرد و موضعگیریهای تبلیغاتی و نطقهای انتخاباتیاش، سمت و سوی دیگری را نشان میداد.
مهدی کروبی که به تعبیر برخی مدعیان جریان اصلاحطلبی، از ناخلفان طیف اصلاحطلب و از مغضوبین آن جریان بود! در سناریویی از پیش طراحی شده، توسط تعدادی از تندروهای جریان اصلاحطلب مانند: کرباسچی، عباس عبدی، الویری، مهاجرانی، ابطحی و... دوره شد تا برنامهریزیهای اصلاحطلبان در انتخابات را به هم نزند! و آراء رأی دهندگان به میر حسین موسوی را نشکند. به عبارت دیگر، طیف تندرو اصلاحطلبان با این تاکتیک، او را به صورت غیر مستقیم کنترل کرد.
به این صورت که با برنامهریزیهای اشتباه و ارائهی راهبردها، آمارها و روشهای غلط، او را به مسیری سوق دادند که باعث شد مهدی کروبی در نگاه مردم، شخصی سادهلوح و فاقد تفکر مستقل و پویا جلوه داده شود و نتیجه آن شد که در انتخابات دیدیم.
در حقیقت می توان گفت، جریان افراطی اصلاحطلب، با این تاکتیک، انتقام تک رویها و ناهماهنگیهای وی با جریان اصلاحطلبی را از او گرفته و از تکثر آراء بین او و موسوی جلوگیری کرد.
و اما میر حسین موسوی؛
میرحسین موسوی، در نگاه و حافظهی تاریخی بسیاری از ایرانیها، به خصوص نسل اول و دوم و به صورت نسبی، دارای وجههای مثبت بود، حتی طیفی از اصولگراها، پساز اعلام رسمی کاندیداتوری وی، به سمت او جلب شده و تمایل خود را برای به پیروزی رسیدن او نشان دادند، اما با شروع تبلیغات انتخاباتی و تشکیل تیمهای تبلیغاتی و مشخص شدن طیفها، جریانها و افرادی که از وی حمایت مادی و معنوی میکردند، مشخص شد که میر حسین موسوی کسی نیست که بسیاری از ایرانیها در دهه 60 میشناختند!
تضاد و تقابل عملی در نطقها و سخنرانیهای انتخاباتی وی، با آنچه که در شعارهایش خود را با آن معرفی میکرد، به صورت فزایندهای رشد کرده و جلوه نمود، به صورتی که میزان بسیاری از آراء طیف مذهبی و متدین کشور را از دست داد.
به عنوان نمونه، یکی از شعارهای اساسی میر حسین موسوی، موضوع قانونمندی و پایبندی به قانون و برابری همه مردم در برابر قانون بود، شعاری که در طی مناظرات و در ادامه زمان تبلیغات کاندیداها و با مشخص شدن ابعادی از عملکرد خلاف قانون وی و اطرافیانش، پوچ و تبلیغاتی بودن آن مشخص گردید.
از دیگر موضوعات مهمی که موسوی بر روی آن تأکید داشت و توسط رسانههای حامی وی بسیار بر روی آن مانور داده میشد، موضوع اخلاق و اخلاق گرایی بود. اما با کمال تأسف، تمامی کسانی که پیگیر اخبار و اطلاعات انتخابات بودند، مشاهده کردند که بارها و بارها از زبان میرحسین موسوی و حامیانش، دولت نهم و به خصوص شخص محمود احمدینژاد [در جایگاه رئیس جمهور رسمی و قانونی] به شکلهای مختلف، مستقیم و غیر مستقیم، مورد هتاکی، اهانت و تهمت قرار گرفتند.
و البته معنی یکی از کلیدیترین شعارهای تبلیغاتی خود را نیز نشان دادند:
ادب مرد به ز دولت اوست!!!
همچنین موسوی، خود را یکی از یاران و نزدیکان امام راحل معرفی مینموده، ولی در عمل، حمایت طیفی مانند نهضت آزادی را قبول مینماید! گروهی که امام به صورت صریح و شفاف از آنها برائت جسته و طرد کرده بودند.(2)
نکته مهم دیگر، عدم شفافیت در تأمین هزینههای تبلیغاتی ستاد وی بود. سوال اینجاست که هزینههای چند صد میلیارد تومانی ستاد انتخاباتی میر حسین موسوی از کجا تأمین میشد؟
البته اطلاعاتی جزئی، از حامیان مالی میر حسین موسوی منتشر شد که نشان میداد، برخی افراد و جریانهای قدرت و ثروت، به خصوص فرزندان هاشمی رفسنجانی، عبدالله جاسبی(رئیس دانشگاه آزاد) و... نقش عمدهای را در تأمین امکانات لجستیکی و مالی ستاد او داشتهاند و این مطلب نیز، در ریزش آراء موسوی نقش تعیین کنندهای داشت.
در بررسی کلی آنچه در طی تبلیغات انتخاباتی گذشت، میتوان فهمید که میر حسین موسوی، به صورت عینی و عمیقاً بازیچه دست طیفهای افراطی اصلاحطلب و باندهای مافیایی قدرت و ثروت قرار گرفت، اما به دلیل بالا بودن عمق و نگرش سیاسی و آگاهیهای عمومی مردم و همچنین مشاهده عملکرد دولت نهم، به خصوص در ارتباط با مناطق محروم و دهکهای پایین اقتصادی جامعه و مردمی بودن دکتر احمدینژاد، تبلیغات پر زرق و برق و تهمتها و افتراها، اثر چندانی نداشته و مردم در تمامی شهرها و استانهای ایران، به جز شهر تهران و یکی دو شهر دیگر، برای دومین بار، محمود احمدی نژاد را به عنوان دهمین رئیس جمهوری اسلامی ایران انتخاب نمودند.
پس از پایان رأی گیری و مشخص شدن نتیجه قطعی انتخابات، میر حسین موسوی و طیف حامی وی و اعضای کمیته ایکس! پروژهی خطرناکی را کلید زدند و آن، ایجاد تشکیک در سلامت انتخابات و برپایی آشوبهای خیابانی بود، روشی که از اصول اولیه طراحی انقلابهای مخملین و براندازی نرم میباشد.
میر حسین موسوی در یک اقدام تحریکآمیز، کمتر از دو ساعت پس از پایان مهلت رأی گیری، در کنفرانسی خبری خود را پیروز انتخابات معرفی نمود و در روزهای بعد نیز با صدور بیانیهها و مطالب تحریکآمیز، فضای جامعه را ملتهب و امنیت روانی مردم را بر هم زد.
ناگفته نماند که نقش کلیدی هاشمی رفسنجانی در دامن زدن به این فضای ملتهب، با ارسال نامهی سرگشاده به رهبر معظم انقلاب و صدور بیانیهها و موضعگیریهای مغرضانه غیر قابل انکار است.
میر حسین موسوی نشان داد که قانون و قانونگرایی در نگاه او یک شعار توخالی بیش نیست! اگر موسوی به نتیجه این انتخابات، به هر دلیلی اعتراض دارد، راه و روش اعتراض به آن، در همان قانونی که آن را دستآویز تبلیغاتی خویش قرار داده بود وجود داشت، اما او قبلاز رسیدگی قانونی به اعتراضش، اقدام به فضاسازی و جوسازی منفی نسبت به کلیت انتخابات و رأی 40 میلیون ایرانی نمود.(3)
راهپیمایی غیر قانونی و بدون مجوز!!! میر حسین موسوی و حامیان وی نیز، نمونه دیگری از تضاد عملی وی با شعار قانون و قانونگرایی را نمایان کرد.
آیا در 2 خرداد 76 و پساز پیروزی محمد خاتمی، طرفداران نامزد رقیب، مانند شما و هم فکرانتان عمل کردند؟
تاریخ فراموش نمیشود، این روزها هم فراموش نخواهد شد!